فرزند خوانده و خانواده جدید
هم پدر و هم مادر باید طفل را خیلی دوست داشته باشند. یک زن و شوهر باید وقتی تصمیم بقبول
طفلی بعنوان فرزند خوانده» بگیرند که هر دوی آنها بچه هارا دوست بدارند و احساس کنند بدون
داشتن طفل ، زندگی برای آنها واقعا مشکل است. تمام اطفال ، اعم از حقیقی، یا فرزند خوانده ، برای
اینکه احساس امنیت و آسایش خاطر کنند باید هم از طرف پدر و هم از طرف مادر عمیقا ود برای
همیشه و مورد عشق و محبت قرار گیرند و احساس کنند به آنها متعلق میباشند .
بخصوص اگر فرزند خوانده ای احساس کند مورد لطف و محبت بک با هردو والد خود نمی باشد
قضیه صورت وخیم تری بخود خواهد گرفت زیرا چنین طفلی که از والدین دحقیقی، خود جدا شده
است در خانواده جدید اساسا احساس امنیت و تعلق نمیکند. او بخوبی میداند که والدین حقیقی اش
بدلائلی او رارها کرده و از او دست کشیده اند و ممکن است پنهانی متوحش باشد که مبادا پدر و مادر
خوانده او نیز روزی او را رها کرده از خود جدا نمایند .
بنابراین ملاحظه میکنید هنگامی که زن و شوهری طفلی را بفرزندی قبول میکنند.
اگر مطر به هر دوی آنها یکی نباشد و هر کدام بملل خاصی این قضیه را مورد توجه قرار دهنداشتباه
بزرگی کرده اند مثلا اگر پدر فقط بصرف اینکه در مزرعه کمک و همکاری داشته باشد و مادر بخیال و
تصور اینکه در بو که یار و یاوری داشته باشد طفل را قبول کنند خطای جبران ناپذیری را مرتکب شده
اند گاهی اوقات زن به بعلت نداشتن بچه میترسد مبادا شوهرش او را ترک نماید مدل دارد طفلی را
بفرزند خواندگی بپذیرد باین امید که شاید بتواند عشق شوهرش را بسوی خود جلب کند. قبول طفلی
بفرزندخواندگی بدلائلی شبیه آنچه گفته شد نه نتط عمل ناجوانمردانه و غیر منصفانهای نسبت بطفل
است ، بلکه از نقطه نظر والدین نیز عملی ناصواب و اشتباه خواهد بود .
فرزند خوانده ای که عمیقا مورد لطف و محبت پدر خوانده ومادر خوانده خود نبست غالبا از نقلر
اخلاق و رفتار ونر بیت مشکلات عدیده و ۹۰دی را فراهم می نماید.معمولا قبول فرزند خواندگی توسط
شخص مجرد کارعاقلانه ای تلقی نمی شود زیرا اولا هر طفلی چه دختر و چه پسر در طی رشد و نمو و
در جریان تربیت خودباید تحت تأثیر و نفوذ پدر و مادر هر دو قرار بگیرد.ثانیه شخص مجرد ممکن
است خیلی سخت خود را گرفتار پرستاری و مراقبت از طفل بنماید.یک زن و شوهر نباید خیلی صبر
کنند تا در سنین پیری طفلی را به فرزند خواندگی بپذیرند. زیرا ممکن است آنها در امور مربوط بزند گی
خیلی متعصب و سختگیر بشوند.زن و شوهری که سالهای سال در عالم خیال و رؤیا دختربچه زیبای مو
طلائی را بعنوان فرزند خود مجسم میکرده اند که بسیار ملوس و شیرین بوده و دائما آوازی را زیر لب
زمزمه میکند، ممکن است حتی بهترین اطفال نیز در نظر آنها موجودی بد و بی تربیت جلوه کند.چه
سنی و خیلی پیر ، محسوب میشود؟ پیری فقط مسئله سن و سال نیست، بلکه مسائل دیگری در کار
است که باید آنرا با دبنگاه اسکان اطفال مورد بحث و مذاکره قرار دهید.والدینی که فقط یک طفل از
خود دارند و آن طفل چندان راضی و شاداب نبوده و اجتماعی نمیباشد، گاهی اوقات باین فکر میافتند
که طفل دیگری را بعنوان فرزند خوانده بپذیرند تا برای طفل خود آنها همبازی و رفیق خوبی باشد . قبل
از اینکه این فکر راخیلی جدی تلقی کنید ، بهتر است با طبیب متخصص امراض روانی و یا و بنگاه
اسکان اطفال، مذاکره و مشورت نمائید . وقتی فرزند خوانده، ، خود را با طفل وحقیقی مقایسه میکند
ممکن است خود را بکنفر غریبه تصور نماید . از طرف دیگر، اگر والدین نسبت باین طفل «جدید»
محبت و علاقه زیادی ابراز دارند. این عمل نه فقط کمک وفائده ای برای طفل دحقیقی نیست بلکه
ممکن است او را سخت ناراحت و آشفته نماید. بهر حال ، این عمل، کار خطرناکی است.قبول طفلی
بفرزند خواندگی بجای، طفلی که فوت کرده است نیز گاهی اوقات کار خطرناکی است. اگر والدین ،
اطفال حقیقی، دیگری هم داشته باشند ، فرزندخوانده ممکن است خود را در میان خانواده در موقعیت
نامناسبی حس کند . ولی حتی اگر والدین، بچه دحقیقی، هم نداشته باشند ، باید فقط باین دلیل
طفلی را به فرزند خواندگی بپذیرند که اورا فقط بخاطر خودش دوست میدارند و بار عشق میورزند .
البته اشکالی ندارد که فرزند خوانده طوری انتخاب شود که از حیث سال، جنسیت و قیافه ظاهر شبیه
طفلی که مرده است باشد ، ولی مقایسه و تشابه آنها نباید بیشتر از این ادامه یابد و بهتر است در
همین حد متوقف گردد .
بسیار ناجوانمردانه و نادرست است که شخصی را وادار کنید که اعمال و رفتار دیگری را طابق النعل
بالنعل تقلید نماید . زیرا مسلما از عهده انجام اینکار بر نخواهد آمد، بالنتیجه والدین را مایوس و دلسرد
میسازد و خودش را هم ناراضی و ناراحت میکند . هرگز نباید باو گفت طرز اعمال و رفتار طفل قبلی
چگونه بوده است و هرگز نباید علنا یا مخفیانه او را باطفل قبلی مورد مقایسه قرار داد. بگذارید طفل
حالت طبیعی خودش را داشته باشد. (بعضی از این مسائل شامل طفل د حقیقی، که بعد از فوت طفل
حقیقی دیگر متولد میشود نیز میگردد.)طفل را از طریق بنگاه خوب و صلاحیت دار پیدا کنید . شاید
مهمترین نکته ای که در مورد قبول طفل بعنوان فرزند خوانده باید رعایت شود عبارت از آنست که
ترتیب اینکار بوسیله دبنگاه اسکان اطفال، خیلی خوب و درجه اولی داده شود . تماس و معامله
مستقیم پدر خوانده و مادر خوانده با والدین حقیقی طفل با تماس آنها بوسیله شخص ثالث و دلالی
که بی تجربه باشد همیشه توأم با مخاطراتی است . زیرا این ترتیب ، راه را برای والدین حقیقی باز
میگذارد که در صورت تغییر عقیده سعی کنند معامله را فسخ کنند و طفل را پس بگیرند. حتی اگر
قانون هم مانع نسخ معامله گردد، معذالک همین کدورت فی مابین می تواند خوشبختی پدر و مادر
خوانده و امنیت و آسایش خاطر طفل را مختل و مشوب سازد . یک دبنگاه اسکان اطفال،خوب مانند
دیوار غیر قابل نفوذ بین دو جفت والدین قرار میگیرد و مانع آنست که آنها هرگز یکدیگر را بشناسند و
مشکلات و زحماتی برای یکدیگر فراهم نمایند وبدین وسیله این بنگاه می تواند طفل را در پرتو
حمایت خود بگیرد ، این بنگاه در مرحله اول مادر و اقوام حقیقی طفل را در اتخاذ تصمیم صحیح که
آیا از طفل دست بکشند یا خیر کمک و راهنمائی میکند. همچنین این بنگاه با استفاده از تجربه و
قضاوت خود می تواند زن و شوهری را که برای قبول فرزندخواندگی صلاحیت ندارند از اینکار منصرف
سازد . بعلاوه، این بنگاه در دوره آزمایشی ، طفل را در خانواده جدید مواظبت کرده تحت نظر میگیرد
تا اطمینان حاصل نماید که همه چیز بسر وفق مراد میباشد. بموجب مقررات بعضی از بنگاهها و
قوانین بعضی از دول . قبل از اینکه معامله فرزند خواندگی بصورت قبلی در آید ، گذراندن یک دوره
آزمایشی، لازم تشخیص داده شده است.طفل در چه سنی باید بفرزند خواندگی پذیرفته شود؟ بطور
کلی، هرچه طفل کوچکتر باشد بهتر است. زیرا پدر و مادر خوانده حس میکنند که پرستاری طفل را از
ابتدا خود بعهده دارند و می توانند عینه مانند فرزند خود بتدریج با او آشنا و مانوس گردند. ولی
بهرحال فرزندخواندگی بسیاری از اطفالی که در سنین بزرگتری بفرزندی پذیرفته شده اند نیز موفقیت
آمیز بوده است. آمیز بوده است.پدر خوانده و مادر خوانده معمولا نسبت بخصائل أرثی طفل و اینکه تا
چه حد آینده او را تحت تاثیر قرار خواهند داد نگران و کنجکاوند. هر چه ما بیشتر درباره پرورش
شخصیت افراد ، من جمله درجه هوش و ذکاوت آنها ، مطالعه میکنیم ، با وضوح و روشنی بیشتری
باین نکته متوجه میشویم که مهمترین عامل مؤثر محیطی است که طفل در آن رشد و نمو میکند ،
بخصوص عشق و محبتی که باز میشود و احساس تعلق خاطری که در آنجا کسب میکند. دلیلی در
دست نیست که ثابت کند که خصائل اجتماعی نامناسب و ناپسند از قبیل میگساری (الکلیسم)، فساد
اخلاق و هرزگی، انحرافات اخلاقی و ارتکاب خطا وشرارت، ارثی می باشد.بگذارید خود طفل بطور
طبیعی بفهمدآیا باید بفرزند خوانده گفته شود که او فرزند حقیقی نیست بلکه فرزند خوانده است و
تمام متخصصین و کارشناسان این فن متفقا معتقدند که طفل باید از این قضیه مطلع گردد . زیرا
هرقدر در اختفاء این راز سعی شود ، باز هم طفل محققا دیر یا زود، ، از شخص یا اشخاصی ، از این
قضیه مطلعخواهد شد . کشف ناگهانی و غیر منتظره این مطلب برای طفل بزرگتر و حتی برای شخص
بزرگ تقریبا همیشه بسیار وحشت انگیز و ناراحت کننده است ، اطلاع ناگهانی از این قضیه ممکن
است امنیت و آسایش خاطر او را تا چند سال مختل سازد . با فرض اینکه طفلی در طی سال اول
بفرزندخواندگی در آمده باشد، چه موقعی باید مطلب را باد گفت؟ افشای این راز و گفتن این خبر نباید
برای سن یا وقت معینی گذاشته شود. والدین باید از همان ابتدا گاهی این مطلب را بطور علنی در
مکالمات و مذاکرات با یکدیگر، باطفل و با سایر دوستان و آشنایان تذکر دهند. این ترتیب سبب می
شود که طفل در مراحل مختلف رشد و نمو و در موقعیت های خاصی که برایش بوجود میاید هر وقت
مسئله برای او جالب و قابل توجه شود سئوالاتی در این زمینه بنماید . طفل بتدریج که فهم و شعورش
بیشتر میشود، کم کم با معنی فرزندخواندگی، نیز آشنا میشود.اشتباه بعضی از پدر خوانده ها و مادر
خوانده ها در آنست که سعی میکنند مطلب را کاملا مخفی نگاه دارند، بالعکس اشتباه بعضی دیگر در
آنست که در گفتن و ابراز آن بیش از حد تاکید میکنند . اغلب پدر خوانده ها و مادر خوانده ها در
اوایل طبیعه احساس مسئولیت شدیدی می نمایند ، زیرا میخواهند پرستاری و تربیت طفل شخص
دیگری را که بر عهده آنها سپرده شده است بدون نقص و بحد کمال، خوب و صحیح انجام دهند. اگر
والدین دائما و بکرات و با تأکید بسیار بطفل یاد آوری نمایند که او فرزند خوانده آنها است. طفل
ممکن است از خود متحیر انه سؤال نماید : مگر فرزند خواندگی چه عیبی دارد ؟ ولی اگر آنها فرزند
خواندگی را بهمان سادگی و سهولتی که مثلا رنگ موی سر طفل را می پسندند بپذیرند ، الزامی برای
مخفی نگاه داشتن و یا اجباری برای تذکر و تأکید دائمی آن بطفل نخواهند داشت. والدین باید این
نکته را بخاطر بسپرند که شاید آنها والدین بسیار خوبی میباشند که در بنگاه اسکان اطفال، با قرار دادن
طفل نزد آنها بعنوان فرزند خوانده موافقت کرده است و طفل نیز شانس زیادی داشته که آنهارا پیدا
کرده است.فرض کنید پسر بچه سه سالهای مذاکرات مادرش را با دوست جدیدی در باره اینکه این
طفل دپسر خوانده، او است بشنود و از مادرش سئوال کند که مامان ! پسر خوانده چیست؟ مادر
ممکن است اینطور جواب بگوید که: «من از سالها قبل خیلی دلم میخواست پسر بچه ای میداشتم که
دوستش دارم و از او پرستاری و مراقبت کنم . باین جهت بیک بنگاه مراجعه کردم که در آنجا بچه های
زیادی وجود داشتند و من بخانم متصدی آنجا گفتم : (من پسر بچه ای میخواهم که رنگ موهای
سرش خرمائی ورنگ چشم هایش میشی باشد. این خانم رفت و پسر بچه ای برای من آورد که آن
بچه تو بودی و من بمحض اینکه تو را دیدم گفتم : آه ! این درست همان بچه ای است که من
میخواهم . من دلم می۔ خواهد این طفل را بعنوان پسر خوانده ام بمنزل ببرم و تا ابد از او پرستاری و
مراقبت کنم . و بدین ترتیب من تو را به منزل آوردم و پسر خوانده من شدی .، این طرز حرف زدن
بسیار خوب است زیرا نکات خوب و مثبت فرزند خواندگی را تأکید می کند، یعنی آنچه را که مادردلش
میخواست داشته باشد پیدا کرده است. شنیدن این سرگذشت، طفل را مشعوف و خوشحال میکند و
میل خواهد داشت آنرا مکرر و مکرر بشود. ولی وقتی طفل بسنین بین سه و چهار سالگی میرسد، مانند
اغلب اطفال، در درجه اول میل دارد بداند بچه ها از کجا می آیند . جواب این سوال در شمار شده
است و از همه مهمتر است که حقایق را برایش بیان کنید. منتها آنقدر ساده بگوئید که طفل سه ساله
بتواند آنرا بخوبی و بسهولت بفهمد ، اما وقتی مادر خوانده اش برای او ثمر به میکند که بچه ها در
داخل شکم مادر بوجود میایند . او متحیر میشود که چطور این کفنه أخبر مادر را با سر گذشت انتخاب
شدنش در آن بنگاه از میان بچه های دیگر ، تعلمین دهد. شاید در همین موقع ، یا شاید در ماههای
بعد ، او از مادرش سؤال خواهد کرد ۰۱ آبا من در داخل شکم تو بوجود آمده ام ؟ ، اینجا است که مادر
خوانده می تواند بسادگی و بدون تاکید بیان کند که او قبل از اینکه پسر خوانده اش بشود در داخل
شکم مادر دیگری بوجود آمده است. این مطالب باحتمال زیاد تا مدتی او را متحیر و متعجب خواهد
ساخت، ولی پس از چندی قضیه برایش روشن تر خواهد شد.بالاخره بندر یح سؤالات مشکل تری را
مطرح میکند که چرا مادر حقیقیش او را رها کرده و از او دست کشیده است . اگر بار بگوئید مادرش او
را نمی خواست، اعتماد طفل از امام مادرها سلب خواهد شد. هر دلیلی که ساختگی و جملی باشد،
ممکن است در آینده مطرد غیر مترقبه ای باعث ناراحتی او گردد. بنظر من بهترین و شاید نزدیکترین
جواب حقیقت باید این باشد که : « من نمیدانم چرا او نمی توانست از تو پرستاری و توجه نماید .
ولی مطمئنم که او تورا خیلی میخواست و دوستت میداشت . در مدتی که طفل راجع باین مطلب فکر
میکند . لازمست او را بغل کرده نوازش کنید و بار یاد آوری کنید که او برای همیشه متعلق بشما
خواهد بود.طفل با بی حس کند که کاملا متعلق بشما است. ترسی که فرزند خوانده را ممکن است
بطور سری و پنهانی آزار دهد آنست که اگر پدر خوانده و مادر خواندهاش تغییر عقیده بدهند و یا اگر
او بچه بدی باشد. آنها مانند والدین حقیقیش با او رفتار کرده او را رها کنند و از او دست بکشند. پدر
خوانده و مادر خوانده باید همیشه این نکته را بخاطر مسیر پدر و تعهد نمایند که هیچوقت و تحت
هیچ شرایطی اظهار با اشاره ای نکنند که وفکر رهاساختن طفل افتاده اند، زیرا فقط یک کلمه تهدید
آمیز، که ممکن است در یک لحظه عصبانیت با غفلت از دهان والدین بیرون آمده باشد. کافی است که
احساس اعتماد طفل را نسبت با ما برای همیشه دگر گون و مختل سازد. والدین باید باو بفهمانند که
او همیشه متعلق بانها است ، هن مبل دارم این نکته را هم تذکر دهم که صحیح نیست پدر خوانده و
مادر خوانده آنچنان از بابت أمنیت خاطر طفل نگران باشند که عشق و محبت خود را نسبت بار بیش
از حد لازم تاکید و اظهار دارند. اصولا تنها عاملی که امنیت و آسایش خاطر فرزند – خوانده را بهترین و
جوی تامین میکند عشق و محبت طبیعی والدین است که از صمیم قلب عماد ابراز گردد چه اظهار
عشق و محبت به تنهائی در صورتیکه با عمل توأم نباشد کافی نیست.
منبع