امروز تصمیم گرفتیم نامهای اصیل ایرانی را همراه با معنی در اختیار کاربران عزیزمون قرار بدیم در فهرست زیر نامهای ایرانی به همراه معنی آن ذکرشدهاست.
معانی نامهای ایرانی و ایرانی تبار
- آ
- آبان: نام ایزد نگهبان در کیش زرتشت
- آبان دخت: دخترآبان، نام زن داریوش سوم
- آبتین: نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
- آتوسا: قدرت و توانمندی - دختر کورش و همسر داریوش اول (هدیهٔ بهشتی)
- آتنا:الهه مهربانی یونانی
- آدنیا: الهه زیبایی ها
- آذرنوش: شیرین و دل انگیز
- آذین: زیور، طاق نصرة، تزئین، آرایش
- آراه: نام فرشته موکل روز ۲۱ ازماه پنجم درآئین زرتشت
- آرتا: پاک و مقدس
- آرتمن:نام فرزند داریوش و برادر بزرگ خشایارشا.
- آرتین: پاک و مقدس، پسر
- آرزو: کام، مراد، معشوق، امید
- آرش: درخشان، آفتاب، جد بزرگ اشکانیان - پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر
- آرشام: بسیار قوی - پدر بزرگ داریوش هخامنشی، نیرومند
- آرشان: فرزند اردشیردوم
- آرشیدا: در عرش و ملکوت، نام ترکی، دختر
- آرمان: هدف -آرزو - خواهش - امید
- آرمیتا: آرامش یافته، کلمهای زرتشتی است
- آرمین: آرام گرفتن - دلیر - جنگجو- پسر کیقباد پادشاه پیشدادی
- آروین : تجربه . آزمایش . امتحان . آزمون .
- آریا: آزاده نجیب
- آریا فر: دارنده شکوه آریائی
- آریا مهر: دارنده مهر ایران - از سرداران داریوش سوم
- آریتا:با فضیلت، پرهیزکار، نام یونانی، دختر
- آرین: سفید پوست آریائی
- آزا: سالم - نام کردی و لُری و لَکی
- آزاده: بدون وابستگی به تعلقات دنیایی - وارسته
- آزرم: شرم، مهر
- آزرمدخت: یکی از ملکههای ساسانی، دختر همیشه جوان
- آزیتا: آزاده
- آسو: افق، نام کردی، پسر
- آسام:عصا(معنای تحت اللفظی آن عصای پیری پدر و مادر)،نام لری،پسر
- آفر: آتش - ماه نهم سال شمسی
- آفره دخت: دختر آتش - دختری که در ماه آذر به دنیا آمدهاست.
- آکام: سرانجام، نام کردی، پسر
- آکو: قله کوه، نام کردی، پسر
- آگرین: آتشین، نام یک کوهستان در کردستان، نام کردی، دختر
- آلا: بیرق، پرچم، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر و پسر
- آلان: نام کوهستانی در کردستان (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
- آله: دختر مو بور، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
- آماندا: در امن و امان، نام ترکی، دختر
- آمی تیس: نام دختر پادشاه ماه و ملکه بابل
- آناهیتا: الهه آب
- آندیا: نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است، اعلام، دختر
- آنیسا: به معنی مانند عشق، ایرانی، نام دختر
- آوات: امید و آرزو، نام کردی، دختر و پسر
- آوان: نام کوهستانی در کردستان، نام کردی، دختر
- آونگ: شبنم نام کردی، دختر
- آویسا: به سان آب
- آهو: شاهد، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
- آیدا: در ماه و نور و روشنایی، نام ترکی، دختر
- آیدان: از ماه، آفریده شده ازماه، زیبا چهره ای که از ماه آمده باشد، نام ترکی، دختر
- آیسان: ماه هستی، نام ترکی، دختر
- آیشن:مهشاد، نام ترکی، دختر
- آیلا:هاله اطراف ماه وسایرسیارات، شفق، درخشش، نام ترکی، دختر
- آیلار: ماهان، ماهها، مجازا به معنی زیبارو، نام ترکی، دختر
- آیناز: مهناز، نام ترکی، دختر
- آیلین: هاله ماه، نام ترکی، دختر
- الف
- اتابک: پدر بزرگ، مربی کودکان و شاهزادگان، نام ترکی، پسر
- اتسز: لاغر و استخوانی - از پادشاهان خوارزم
- اختر: ستاره، علم، درفش
- ارد: خیر وبرکت، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکانی
- ارد شیر: شیر زیبا - اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان
- اردوان: پاسدار راستی و درستی - نام پادشاهان معروف اشکانی
- اردلان: (مرکب از: ارد درستی و راستی و پارسائی + لان مزید موخر) - اسم طایفهای از ایلات کرد
ایران که در سنندج
- مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند.
- ارژن: درختی با چوب بسیار سخت و محکم - نام کردی
- ارژنگ: آرایش - کتاب مانی نقاش - دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت
- ارسلان: شیر، دلیر و شجاع - نام پادشاه سلجوقی، نام ترکی، پسر
- ارشیا: تخت واورنگ پادشاهی
- ارغوان: نام درختی با گل و شکوفههای سرخ رنگ، نام مغولی، دختر
- ارمغان: هدیه، تحقه، سوغات، نام مغولی، دختر
- ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشید شاه پیشدادی
- اروانه: نام گلی کوهی است - نامی کردی
- استدیریکا: مرد دانشمند
- استر: ستاره - برادرزاده مردخای و زن خشایارشا
- اسرین: اشک (زلال)، نام کردی / اورامی/ هورامانی/، دختر
- اسفندیار: پاک آفریده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
- اشکان: منسوب به اشک - بنیانگذار سلطنت پارته، همانند اشک (پاک و زلال)
- اشکبوس: پهلوان دارای جامه کبود رنگ / (اَشک +کَبوس یا(کَبوث)/ «اشک» به معنی «پهلوان» و
«کَبوس یا کَبوث» به معنی «رنگ کبود» و در مجموع اَشک کَبوس یا اَشکَبوس -که به سکون کاف
نیز خوانده میشود- به معنی «پهلوان
- دارای جامه کبود رنگ» میباشد / اشکبوس در شاهنامه نام پهلوان کوشانی است که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد
- افسانه: داستان، سرگذشت، حکایت گذشتگان
- افسون: سحر و جادو، حیله و تزویر
- افشین: با همت - سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد.
- افشار: شریک، رفیق نام یکی از سلسله پادشاهی ایران
- امید: انتظار، آرزو
- انوش (آنوشا): استوار و جاوید - دخترمهرداد ششم
- انوشروان: دارنده لوح جاویدان - لفب خسرو اول پادشاه ساسانی
- اورنگ: عقل و کیاست، تخت پادشاهی
- اوژن: شکست دهنده، دشمن برانداز
- اوستا: نام کتاب آسمانی زردشت
- اهورا: صاحب، فرمانروای دان
- ایاز: بزرگ و پاینده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی
- ایده: فکر نو
- ایران: محل زندگی آریائیه
- ایراندخت: دختر ایران
- ایرج: یاری دهنده آریائیها - پسرفریدون، پادشاه و پهلوان ایرانی
- ایزدیار: کسی که خداوند یار اوست ن
- ب
- برسام:بسیار فروزان ودرخشان،از فرماندهان یزدگرد ساسانی
- بابک:سردار ایرانی که علیه اعراب قیام کرد، جد اردشیر، پسر ساسان
- باپوک: کولاک، نامی کردی
- باربد: پرده دار، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز
- بارمان: لایق - نام سردار افراسیاب
- بامداد: پگاه، سپیده دم - نام پدر مزدک
- بامشاد: کسی که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانیان
- بانو: خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب
- بختیار: خوشبخت، خوش اقبال - استاد رودکی در موسیقی
- برانوش: مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی
- بردیا: پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه
- برزو: بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان
- برزویه: طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی
- برزین: بلند و تنومند - ازپهلوانان ایران - نام پسر گرشاسب
- برمک: از وزیران ساسانی - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
- بزرگمهر: خورشید بزرگ - نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی
- بکتاش: بزرگ ایل و طایفه - نامی ترکی
- بنفشه: گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتاً طولانی
- بوژان: رشد کرده - نامی کردی-سرد و خنک
- بویان: خوشبو - مامی کردی
- بهادر: شجاع و دلاور - نامی ترکی
- بهار: شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسی
- بهارک: بهار کوچولو - چند روز کوتاه در زمستان که آب و هوا مانند فصل بهار می شود
- بهاره: بهاری
- بهتاش: خوب ومانند
- بهداد: نیک آفریده شده - در کمال عدل وداد
- بهراد:بهترین جوانمرد-پسر اسفندیار در شاهنامه
- بهرام: پیروز، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، خدای جنگ در اساطیر
یونان
- بهدیس: خوش رنگ، خوشگل
- بهدخت: دختر خوب و نیکو
- بهرخ: زیبا چهره، قشنگ
- بهرنگ: خوش رنگ، بهترین رنگ
- بهروز: خوشبخت، نیکبخت
- بهزاد: نیک نژاد - مینیاتوریست مشهور صفویان - نام اسب سیاوش
- بهشاد: خوشحال وشاد
- بهمن: نیک اندیش - برف انبوه که از کوه فرو ریزد - جانشین اسفندیار
- بهناز: خوش ناز و ادا - با ناز و کرشمه
- بهنام: نیک نام
- بهنود: سلامت، عافیت
- بهنوش: کسی که نیک مینوشد
- بیان:صبحگاه
- بیتا: بی همتا، بی مانند
- بیژن: ترانه خوان، جنگجو - پسر گیو و دلداده منیژه
- بتین: آتشین، نام کردی، پسر
- پ
- پارمین: تکهای از بلور، نام همسر داریوش هخامنشی
- پارمیدا: مترادف: پارمیس، پر دانش و دانا، پر مهر و پرعهدوپیمان، بهشت کوچک، دختر باران(عروس باران)
- پارسا: پاکدامن، زاهد
- پاکان: پاکها - نامی کردی
- پاکتن: نیکو چهر پاکیزه تن
- پاکدخت: دختر پاک
- پاکزاد : پاک نژاد، نجیب
- پانته آ: زن زیبای شوشی.همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هدیه کردند اما نپذیرفت
- پدرام: آراسته، نیکو، شاد
- پرشنگ: تابش، آتشپاره
- پرتو: روشن، تابش، فروغ
- پرنسا: پرنسا، اسم اصیل ایرانی به معنای لطافت و زیبایی است.
- پَرنگ : نام پسر سام
- پوروچیستا: دختر دانا - نام دختر کوچک زرتشت گرامی و همسر جاماسپ
- پرستو: پرنده مهاجر
- پرویز: پیروز - لقب خسرو دوم، پادشاه ساسانی
- پروین: (پَرو + ین) واژه «پَرو» در «پروانه و پروین» به معنای «پر» است و «پروین» یعنی " به ظرافت و زیبایی پر،
- دختر زیبا و با ظرافت یا دختر سفید روی و زیبا / پروین اعتصامی موجب ماندگاری این نام شد / واژه پروین در خوشه
- پروین نام مجموعهای از ستارگان است که با عُنقود ثُـرَیّـــا در عربی برابری میکند
- پردیس: بهشت، باغ و بستان
- پرهام: پرهام یکی از قدیمیترین نامهای پارسی باستانی (مخفف پیر همه) و به معنی فرشته خوبی است. همچنین نام
- پارسی و کهن یکی از پیامبران اوللعزم است، قبل از آنکه با نام حضرت ابراهیم و از طریق قرآن به ایرانیان معرفی گردد.
- پژمان: افسرده، غمگین
- پژوا: بیم و هراس
- پژواک: انعکاس صدا، طنین
- پرنیا: پارچه حریر
- پشنگ: میله آهنی - نام پدرافراسیاب
- پروانه: (پرو + انه = پروانه / به مانند پر یا به ظرافت و زیبایی و سفیدی پر پرندگان)حشرهای زیبا که خود را به شعله
- میزند
- پرسام: پهلوان.مانند سام
- پری: فرشته
- پریچهر: زیبا روی -دارای چهرهای به زیبایی پری- نام همسر جمشید شاه
- پریدخت: دختر پری، همسر سام نریمان و مادر زال
- پریسا: همچون پری = پری افسای.افسون کننده حور و پری
- پرناز: پری ناز دار
- پریوش: پری روی، فرشته روی
- پریا: زیبا جمع پری
- پگاه: بامداد، سحر، صبحگاه
- پوپک: هدهد
- پوران: جانشین، یادگار
- پوراندخت: نام دختر خسروپرویز
- پوریا: پوریا پیوند « پور» به معنی « پُر» و « ی » نسبت و« الف » زیبایی است .( پور + ی + ا = پوریا ) پوریا یعنی
- بسیار دارنده .
- نامهای کهن ایرانی که در کتاب گنجینه نامهای ایرانی ثبت است نام هایی چون پوروبّراتَر : پُر برادر / پورو تور : دارنده ی
- گاو نر بسیار / پورو داتا : بسیار دهنده ، سخی را داراست . در این نامها پور به معنی «پُر » است .
- در روایتی دیگر ، "پور" را به معنی <پسر> و "یا" را مخفف <آریا> میدانند که پوریا معنی پسر آریایی را میدهد.
- این نام را به خاطر پوریای ولی ( پهلوان محمود خوارزمی ) عارف و پهلوان ایرانی صاحب کتاب « کَنزُ الحقائق » به
- عنوان نام برای پسر برمی گزینند .
- پولاد: آهن سخت و کوبیده، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
- پویا: سرشار از زندگی
- پویان: رونده و دونده - جستجو کننده - دکتر امیر پرویز پویان، رهبر نهضت سیاهکل
- پونه: گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها میروید.
- پیام: الهام، وحی، پیغام
- پیروز: کامیاب، فاتح، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
- پیمان: عهد، قول وقرار - عنوان اسامی مردان در فارسی دری
- پرسام:پهلوان.مانند سام
- ت
- تابان: تابنده، منور
- تاباندخت: دختر تابناک
- تاجی: تاجدار، نام و عنوانی در فارسی دری
- تارا: یک دسته ستاره، تور قرمز رنگی که عروس بر سر دارد(کردی)، الهه محافظ و نگهدارنده (هند و اروپایی)، مدینه
- فاضله (ایرلندی)،
- تاراز:نام یکی ازقلههای زاگرس (نامی لری)
- تاویار: آتشبان - نامی کردی و پسرانه
- ترانه: زیبا و صاحب جمال، سرود، نغمه
- تناز: نازنین، با ناز و کرشمه - نامی کردی
- توران: نام دختر خسروپرویز - سرزمین تور
- توراندخت: دختری از توران
- تورج: دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه
- تورنگ: خروس صحرایی، قرقاول
- توفان: باد سخت
- توژال: برف اندک - نامی کردی
- تیر داد: داده تیر، اشک دوم پادشاه اشکانی
- تیام:چشمهایم(استعاره ازعزیزم) نامی لری
- تینا: گل، نامی کردی
- تینو: تشنه، نامی کردی
- ج
- جابان: سردار ایرانی یزدگرد
- جامین: اسم یکی از قهرمانان ایران زمین، نامی کردی
- جاماسب: وزیر گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد
- جاوید: پایدار، همیشگی
- جریره: نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
- جمشید: پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
- جوان: برنا، دلیر، شاداب
- جویا: جوینده - پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
- جهان: دنیا، عالم، گیتی، کیهان
- جهانبخت: شانس و اقبال جهان
- جهانبخش: بخشنده جهان
- جهاندار: نگهبان جهان
- جهانشاه: شاه جهان - نام یکی از امپراتوران مغول
- جهانگیر: فاتح جهان - نام پسر رستم
- جهان بانو: بانوی جهان، ملکه جهان
- جهاندخت: دختر گیتی
- جهان ناز: مایه فخر عالم
- جیران: آهو، نامی ترکی
- چ
- چابک: زرنگ، چالاک
- چالاک: سریع و زبردست
- چاوش: پیشرو و پیش قراول کاروان
- چترا: دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
- چوبین: کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
- چهرزاد: نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
- خ
- خاتون: خانم، کدبانو، نامی ترکی
- خاوردخت: دختر مشرق زمین
- خداداد: خدا داده
- خدایار: دوست خدا - فرمانروای بخارا بودهاست
- خرداد به: خورشید داد - یکی از جغرافیدانهای معروف اسلامی
- خرم: شاد و خندان - پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
- خرمدخت: دختر شاد و خندان
- خسرو: مشهور، نیک نام - لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
- خشایار: قهرمان، نیرومند - نام پسر داریوش هخامنشی
- خورشید: درخشنده آفتاب - معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید
- د
- دادمهر: عدالت دوست، نام استاندار پارسی طبرستان
- دارا: مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند
- داراب: نام پسر بهمن پادشاه کیانی
- داریا: دارنده، ازنامهایی که در اوستا آمدهاست
- داریوش: نگهبان نیکی - فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
- دانوش: از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمدهاست
- دامون: نام اصیل ایرانی - جایی که هرگز آفتاب ندیده انبوه از جنگل
- داور: حاکم عادل، قاضی
- دایان: ماما، نامی کردی
- دریا: بحر، نام فرزند علاالدین عماد شاه
- دل آرا: محبوب و معشوق
- دل آویز: دلچسب، دلکش، آویزه دل
- دلارام: مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
- دل انگیز: گوارا، مطلوب
- دلبر: برنده دل، یار و معشوق
- دلبند: عزیز و گرامی
- دلربا: رباینده دل، محبوب
- دلشاد: شادمان و خوشحال
- دلکش: جذب کننده دل، دلربا، دلپذیر
- دلناز: آنکه قلب و دلش ناز است
- دلنواز: مهربان، مشفق
- دورشاسب: نام جد پنجم گرشاسب، دور از اسب پادشاه
- دنیا: عالم و گیتی
- دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
- دیانا: الهه ماه و شکار در اساطیر روم باستان
- دیانوش: دزد دریائی در داستان وامق و عذر
- دیبا: پارجه ابریشمی رنگی، روی زیب
- دیبا دخت: دختر زیبا، دختری همچون پرنیان
- ر
- رابو: نام گلی بهاری - نامی کردی است.
- رابین: مشاور، متعمد - نامی کردی است.
- رادبانو: بانوی بخشنده و جوانمرد
- رادمان (رادمن): نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
- رازبان: راز دار - عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
- راژانه: رازیانه - نامی کردی برای دختران
- راسا: هموارو صاف - نامی کردی
- راشین:سبز و خرم- نامی کردی برای دختران
- رامتین: آرامش تن - موسیقی دان عهد ساسانیان
- رامش: فراغت، آسودگی، راحتی، نام هیربد زردشتی
- رامشگر: خواننده و نوازنده، خنیاگر
- رامونا: نگهبان عاقل
- رامیار:کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست-چوپان و گوسفند چران
- رامیلا: خدای بزرگ، نامی آشوری است
- رامین: معشوقه ویس، نام یکی از سرداران ایران
- راویار: شکارچی - نامی کردی
- راهیل:کوچ کننده
- رایحه:بوی خوش
- رزیتا:مانند گل رز
- رژینا: مانند روز - نامی کردی
- رخپاک: دارای چهره پاک
- رخسار: چهره، سیم
- رخشانه: منسوب به رخش
- رخشنده: تابان، کنایه از خورشید است
- رزمیار: رزمنده، مبارز
- رستم: تنومند و قوی اندام، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
- رکسانا: نورانی، روشن
- روبینا: یاقوت سرخ
- رودابه: فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعهای در غرب ایران رونیا:چهره ای که مارا به یادنیاکان می اندازد-اصیل زاده
- روزبه: خوشبخت: بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
- روجا: درخشانترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح میدرخشد. نام دختر و از نامهای مازندرانی
- روشنک: مشعل دار، همچنین نام دارویی گیاهی است
- روناک: روشن
- روماک: صادق، منظم، صاف و تمیز، محکم، نام پسر و از نامهای مازندرانی
- رهام: رُهام پسر گودرز و نوه کشواد، از سرداران بهرامگور در جنگ با خاقان چین، از پهلوانان ایران در شاهنامه که در
- جنگهای رستم شرکت میکرد واز دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه میآید.به معنای پرنده
- شکست ناپذیر .
- رهی: راهی شده، روان، مسافر
- ریبار: رهگذر، نامی کردی
- راسپینا: پائیز، لغت زند و پازند
- روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر
- روژانو: روز نو، نام کردی، دختر
- روژین: مانند روز، مانند خورشید نامی دخترانه کردی
- ز
- زادبخت: خوشبخت، خوش اقبال
- زاد به: بهزاد، نیک زاده شده
- زاد چهر: دارای نژاد پاک و اصیل
- زاد فر: زاده روشنی
- زال: فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
- زادماسب: برادر شاپور ساسانی، نام یکی از قضات ساسانی
- زاوا: داماد، نامی کردی
- زردشت: صاحب شتر زرد و زرین، پیامبر ایران باستان
- زرنگار: طلا کوب، زرین
- زری: طلائی، زربفت
- زرین: طلائی رنگ، منصوب به زر
- زرینه: آنچه منسوب به زر است
- زلیخا: لغزنده - زن فرعون که عاشق یوسف شد
- زمانه: روزگار، دهر
- زونا: گیاهی با گل کبود رنگ، نامی کردی
- زیبا: خوشگل، قشنگ، خوب ونیکو
- زیبار: قبیلهای از کردها، نامی کردی
- زیما: زمین، لغت اوستائی
- زینو: زنده، پابرجا - نامی کردی
- ژ
- ژاله: شبنم، قطره
- ژالان: گلهای دارای قطره و شبنم - نامی کردی
- ژیار: زندگی، زندگی شهری - نامی کردی
- ژیان: زندگی، نام دختر و پسر، کردی
- ژینا: زندگی و حیات - نامی کردی
- ژیوار: زندگی-نامی کردی ژیلا صدیقی :زیبا عاشق دوس?
- ۰۰/۰۴/۱۹